گردآوری: مرضیه عاقبت بخیر
منبع: راسخون



 

یکتا گُهر بحر رسالت زهراست
محبوبه حق، ظرف ولایت زهراست
همتای علی، نور دو چشم احمد
سرچشمه دریای امامت زهراست
یا فاطمه! روز حشر ستّاری کن
دل سوختگان را ز کرم، یاری کن
ما با همه گفتیم که با فاطمه ایم
تـو نیـز بیا و آبـروداری کن
ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم
مامور برای خدمت زهرائیم
روزی که تمام خلق حیران هستند
ما منتظر شفاعت زهرائیم
بر مقدم دختر پیمبر صلوات
بر چشمه ی پاک حوض کوثر صلوات
بر محضر حضرت محمد تبریک
بر مادر شیعیان حیدر صلوات
در باغ نبوت از نهال توحید
هنگام سحر گلی شکوفا گردید
چون غنچه ی گل ، خدیجه خندید چو دید
زهرا چو گُل محمدی می خندید
جبریل به عرش نقش کوثر زده است
طوبی گل تسبیح به پیکر زده است
از خانه ی کوچک محمد امشب
خورشید زمین و آسمان سر زده است
به محشر از فراز چرخ گردون
ندا خیزد که این الفاطمیون
همه حوران به استقبال خیزند
برات عفو پیش پات ریزند
سینه اش بویید پیغمبر که مینوی من است
فاطمه هم فکر و هم سیما و هم خوی من است
یاد از بشکستن پهلوی او چون کرد گفت
بضعه من، روح ما بین دو پهلوی من است
خدیجه ثروت خود را فدا کرد
فنا شد و ز فناکسب بقا کرد
ز کارش موشکافى کرد خالق
گذشتش را تلافى کرد خالق
در رحمت به رویش نیز واکرد
به او زهراى اطهر را عطا کرد
طریقت را دلیل راه آمد
حقیقت را تجلیگاه آمد
شریعت صورت و معناست زهرا
حقیقت قطره و دریاست زهرا
چه زهرائى ، على را پاک همسر
که مادر هست بر شبیر و شبر
پدر او را نه ختم مرسلین است
که او بر خاتم خاتم نگین است
خدا را شاهکار خلقت آمد
که بر اسرار هستى علت آمد
شکوفا شد به امر وحى سرمد
گل بى خار گلزار محمد
بلى صدیقه کبرى است زهرا
قرار کل ما فیهاست ، زهرا
شفاعت در جزا پابست زهراست
نجات ما همه در دست زهراست
گفتی که شعری بازگو بی ظلم و جور و مظلمه
در مدح بانوی جهان زهرای اطهر فاطمه
گفتم چه گویم مدح او زیرا خدا فرموده است
کوثر به مدحش داده بر هر مدح دیگر خاتمه
شمع فروزندهء بزم وجود
عالمهء مصحف غیب و شهود
خاک نشینی ٬ ملکوتی نسب
طاهره ای ٬ ام ابیها لقب
هرگز کسى نظیر تو پیدا نمى شود
همتا کسى به عصمت کبرا نمى شود
اى کوثرى که خیر کثیر از وجود توست
اسلام، جز به فیض تو، احیا نمى شود
شـکـر لله ذکــر مـــن گـــردیـــده نـــام فــاطـمه
گـر چـه نـتـوانـم کـنـم وصـف مـقـام فـاطمه
دیــده ی دوران نــدیــده هـمچـو زهرای بتول
غــیــر ذات حــق نــدانــد کـس مـقام فاطمه
فــاطــمـــه ای گــل گــلزار نـبی
نــور چـشــمــان نـبـــی عـــربـی
فـاطـمــه ای در دریـــای حــیــا
مـظـهــر عـصـمـتـی و بحر سخا
حق تو را عصمت کبری خوانده
مـصـطـفـی ام ابـیـهـــا خــوانــده
حـوریـان مـحـ‍و رخ مــاه تـوانـد
قـدسـیــان خــادم درگـاه تـوانــد
دریا ست نبی و گوهرش فاطمه است
یکتاست علی و همسرش فاطمه است
با آنکه پناهه همه خلقست حسین
او هم به پناه مادرش فاطمه است
عصمت داوری نبود اگر نبود فاطمه
جنت و کوثری نبود اگر نبود فاطمه
هیچ پیمبری نبود اگر نبود فاطمه
احمد و حیدری نبود اگر نبود فاطمه
فاطمه نامی که با آن عشق می بازد خدا
فاطمه نوری کزآن بر خلق می نازد خدا
ما نه یاران دگر نه انبیا گویند کاش
در جزا ما را ز چشم او نیاندازد خدا
محبوبه حق در دوجهان فاطمه است
در قلب محبِ او کجا واهمه است؟
آندم که قدم نهد بسوی محشر.
لطف و کرمش شامل حال همه است
بر افلاک حقایق زهره حلم و حیا زهرا
به بحر عصمت حق گوهر صدق وصفا زهرا
یگانه بانوی دین فخر نسوان بنی آدم
فروزان شمع بزم محفل آل عبا زهرا
زهرا که از فروغش عالم ضیا گرفته
دین نبی ز فیضش نشو و نما گرفته
مریم زمکتب او درس حیا گرفته
جشنی به عرش اعلی بهرش خدا گرفته
عالم شده معطر از گلشن خدیجه
خندد گل محمد در دامن خدیجه
آنان که دیده بستند از خدمت خدیجه
کی می توان ببینند این عزت خدیجه
شد جهان پرشور و غوغا
صفحه ی گیتی مصفا
بیت احمد طور سینا
پانهد زهرا به دنیا
باز از چمن داور، یک غنچه نمایان شد
از یمن قدوم او عالم همه بستان شد
برخیز نما شادی، ایام سرور آمد
چون باز دری بر خلق از روضه ی رضوان شد